تنظیم هیجان بر کیفیت زندگی انسانها نقش مهمی دارد. نشان داده شده است که تنظیم هیجان تحتتاثیر فرایندهای شناختی بالاتر مانند کارکردهای اجرایی قرار دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر کارکردهای اجرایی بر تنظیم هیجان با میانجیگری نظریه ذهن بر کودکان بود. روش پژوهش: این تحقیق از نوع پژوهشهای همبستگی با مدلیابی معادلات ساختاری میباشد. جامعه، متشکل از کلیه کودکان دختر و پسر 7 تا 10 ساله منطقه 2 شهرستان املش در سال 1404-1403 به تعداد 330 نفر بود. از جامعه مذکور تعداد 181 نفر با روش نمونهگیری خوشهگیری چند مرحلهای با توجه به جدول مورگان تا زمان تکمیل حجم نمونه انتخاب شدند. از پرسشنامه کارکردهای اجرایی کولیج همکاران (2002) – فرم والدین جهت سنجش کارکردهای اجرایی، از آزمون نظریه ذهن استیرنمن (1999) جهت سنجش نظریه ذهن و از پرسشنامه سیاهه تنظیم هیجانی شیلد و کیکتی (1995) برای سنجش تنظیم هیجان استفاده شد. جهت تحلیل دادهها از آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار، چولگی، کشیدگی و ماتریس همبستگی) و استنباطی (تحلیل مسیر و روش بوت استراپ در برنامه MACRO پریچهر و هایز (2008) جهت آزمون روابط میانجیگرانه) استفاده شد. پردازش کلیه دادهها با نرمافزار SPSS نسخه 27 و نرمافزار AMOS نسخه 24 انجام شد. یافتهها: نتایج نشان داد که کارکردهای اجرایی با نظریه ذهن رابطه مستقیم و معنادار ندارد (β=0.01). کارکردهای اجرایی با تنظیم هیجان انطباقی رابطه مستقیم و معنادار دارد (β=0.59). کارکردهای اجرایی با بیثباتی هیجانی/منفیگرایی رابطه منفی و معنادار دارد (β=-0.76). نظریه ذهن رابطه معنادار با تنظیم هیجان انطباقی ندارد ( β=0.59). نظریه ذهن با بیثباتی هیجانی/ منفیگرایی رابطه معنادار ندارد (β=0.025). همچنین نشان داده شد که حد پایین فاصله اطمینان نظریه ذهن به عنوان متغیرمیانجی بین کارکردهای اجرایی و تنظیم هیجان انطباقی ( 0185/0-) و حد بالای آن (0226/0) است. سطح اطمینان برای این فاصله اطمینان 95% و تعداد نمونه گیری مجدد بوت استرپ 5000 است. با توجه به اینکه صفر درون این فاصله اطمینان قرار می گیرد؛ از لحاظ آماری معنی دار نمی باشد و حد پایین فاصله اطمینان نظریه ذهن به عنوان متغیرمیانجی بین کارکردهای اجرایی و تنظیم هیجان انطباقی (0098/0-) و حد بالای آن (0130/0) است. سطح اطمینان برای این فاصله اطمینان 95% و تعداد نمونه گیری مجدد بوت استرپ 5000 است. با توجه به اینکه صفر درون این فاصله اطمینان قرار می گیرد؛ از لحاظ آماری معنی دار نمی باشد. نتایج: در نتیجه یافتههای پژوهش نشان داد که کارکردهای اجرایی با تنظیم هیجان انطباقی و با بیثباتی هیجانی/ منفیگرایی رابطه معنادار دارد؛ بطوری که کارکردهای اجرایی بهتر تنظیم هیجان انطباقی بهتر را پیشبینی میکند و کارکردهای اجرایی ضعیفتر، بیثباتی هیجانی/ منفیگرایی بیشتر را پیشبینی میکند. همچنین نظریه ذهن در رابطه بین کارکرد اجرایی و تنظیم هیجان انطباقی نقش واسطه ای ندارد و نظریه ذهن در رابطه بین کارکرد اجرایی و بی ثباتی هیجانی/ منفی گرایی نقش واسطه ای ندارد.