ارسطو نخستین فیلسوفی است که به صورت مفصل و مستقل مبحث فرونسیس یا حکمت عملی را مرکز توجه خویش قرار داده و بدان پرداخته است. وی فرونسیس را در سه حوزه ماهیت، مؤلفه های عمل فرونتیک و کارکردهای آن بررسی کرده است. ارسطو فرونسیس را از جمله فضایل عقلانی و اخلاقی میدانست که لازمه رسیدن به سعادت برای هر فرد و جامعه ای محسوب میشود. ارسطو در بیان جایگاه هستی شناختی فرونسیس آن را به جهت توجه به عمل متمایز از سایر فضایل عقلانی همچون اپیستمه، تخنه، عقل شهودی و سوفیا دانسته است. از نظر وی اپیستمه، عقل شهودی و سوفیا با تئوری سروکار دارند، در حالی که فرونسیس با پراکسیس و عمل. وی همچنین فرونسیس را متفاوت از تخنه دانسته است در حالی که در تخنه نیز همچون فرونسیس با عمل سروکار داریم؛ اما عمل در تخنه از نوع پوئسیس و ساختن است حال آنکه فرونسیس به عنوان یک نوع معرفت جامع و کاربردی نه تنها اعمال زندگی روزمره را تعیین میکند بلکه معرفت در فرونسیس همچنین به عنوان هدایتگر و محاسبه گر نیز عمل میکند. افزون بر این عملی که در فرونسیس مدنظر است، مؤلفه های متعددی همچون درک غایت، میل، سنجش عقلانی و پروهایرسیس یا انتخاب عقلانی است. وی معتقد است که فرونسیس میتواند چارچوب های ارزشمندی برای راهنمایی زندگی انسان ارائه دهد.