با توجه به ماهیت انسان، ارتباط با «دیگری» برای وی اجتناب ناپذیر است و نمیتوان از وجود «دیگری» و ارتباط با او چشم پوشی کرد. مسأله کرونا از دو جهت یعنی اثبات وجود «دیگری» و تأیید دیگرگروی میتواند مورد توجه قرار گیرد. از یک سو بیماری کرونا، وجود «دیگری» را اثبات میکند؛ چرا که «دیگری»، از آن جهت که میتواند سبب آسیب یا منفعت برای انسان باشد امری واقعی است و نمیتوان وجود آن را انکار کرد. از سوی دیگر بدون وجود «دیگری»، اخلاق معنای واقعی خود را از دست میدهد؛ چرا که مفاهیم اخلاقی از جمله مفاهیمی هستند که در رابطهی انسان با «دیگری» معنا و واقعیت پیدا میکنند. لازم به ذکر است که در بعد اخلاقی زمانی که از «دیگری» صحبت میشود، ممکن است درک «دیگری» و توجه به او فراروی ما قرار گیرد و یا اینکه ممکن است نقطه مقابل آن یعنی خودخواهی، خودگروی و حتی گریز از «دیگری» مطرح شود. آنچه در مسأله کرونا آشکار میشود در اولویت اول، اثبات وجود «دیگری» و در وهله بعد، درک «دیگری»، توجه به «دیگری» و در نهایت عشق به «دیگری» است. نکته قابل توجه در این مسأله اینست که حتی در مواردی که گریز از «دیگری» اتفاق میافتد، این گریز در نهایت به نفع «دیگری» است؛ چرا که شدت و ضعف در عشق به «دیگری» وجود دارد. از این رو میتوان گریز از «دیگری» را نیز گریز به نفع درک «دیگری» و عشق به «دیگری» تعبیر کرد.