چکیده
|
در هر وضعیت حقوقی، عوامل دخیل عصبی به عنوان مؤلفه هایی خارج از قلمرو علم حقوق وجود دارند که با درنظر گرفتن آن ها، امکان دارد اندیشه حقوقی ما نسبت به پدیده پیش رو تغییر و یا حتی منقلب شده و حکم مقتضی متفاوتی نسبت به نگرش صرف حقوقی به موضوع ارائه نماییم. این امر موجب بروز نظریات متعددی در قالب مطالعات میان رشته ای حقوق و علوم اعصاب شد. اندیشمندان علم حقوق عصب شناختی هر یک با ارائه نظریاتی در باب رفتار انسان و آثار حقوقی آن تلاش نمودند که مفاهیم و مبانی علم حقوق را بار دیگر با رویکرد عصب شناسی بازتعریف و تبیین نمایند که با نقد جدی اثبات-گرایان مبنی بر مداخله هنجارهای فراحقوقی در حقوق و تأکید آنان بر حفظ اقتدار و استقلال حقوق از عوامل فراحقوقی مواجه شد. در این پژوهش تلاش می شود تا علاوه بر شرح دقیق آموزه های مطروحه در دانش عصب-حقوق و نقد و تحلیل آن ها، مفاهیم بنیادین و کلیدی منقوش در متن استدلالات آنان در گستره این علم واکاوی و تبیین شود.
|