مقدمه و اهداف: سیستم های کشت مخلوط و کاربرد کودهای زیستی در افزایش کمیت و کیفیت محصولات نقش مهمی را ایفاء می کنند. اهداف این مطالعه، ارزیابی اثرات کاربرد قارچ Funneliformis mosseae و الگوهای مختلف کشت بر عملکرد و اجزای عملکرد سیاهدانه در کشت مخلوط با نخود بود. مواد و روش ها: آزمایش به صورت فاکتوریل بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی با 10 تیمار و سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه مراغه در سال زراعی 1397 اجرا شد. فاکتور اول نوع کشت شامل کشت خالص نخود، کشت خالص سیاهدانه، کشت مخلوط یک ردیف نخود+ یک ردیف سیاهدانه (1:1)، یک ردیف نخود+ دو ردیف سیاهدانه (1:2) و دو ردیف نخود+ یک ردیف سیاهدانه (2:1) و فاکتور دوم شامل تلقیح و عدم تلقیح با قارچ Funneliformis mosseae بودند. یافته ها: نتایج نشان داد که عملکرد دانه نخود و سیاهدانه تحت تأثیر معنی دار الگوهای مختلف کشت و قارچ میکوریزا قرار گرفتند ولی اثر متقابل الگوی کشت در قارچ میکوریزا برای این صفات معنی دار نشد. بیشترین میزان عملکرد دانه نخود (5/1203 کیلوگرم در هکتار) در کشت خالص بدست آمد که تفاوت معنی داری با الگوی کشت 2:1 نداشت. همچنین بیشترین عملکرد دانه سیاهدانه (3/823 کیلوگرم در هکتار) نیز در کشت خالص آن حاصل شد. با کاربرد قارچ مایکوریزا عملکرد دانه نخود و سیاهدانه بترتیب 62/24 و 59/18 درصد نسبت به عدم کاربرد قارچ افزایش یافت. علاوه بر این، بیشترین میزان درصد اسانس (06/1) و عملکرد اسانس سیاهدانه (326/7 گرم در متر مربع) در کشت مخلوط یک ردیف نخود+ دو ردیف سیاهدانه حاصل شد. در همه الگوهای کشت مخلوط نسبت برابری زمین بیشتر از یک بدست آمد که بیانگر سودمندی الگوهای مختلف کشت مخلوط نسبت به کشت خالص می باشد. بیشترین مقدار نسبت برابری زمین (56/1) در تیمار 1:2 با کاربرد قارچ مایکوریزا بدست آمد. همچنین میزان غالبیت در همه نسبت های کشت برای نخود مثبت و برای سیاهدانه منفی بود که بیانگر توانایی رقابتی بیشتر نخود نسبت به سیاهدانه است. علاوه بر این، بیشترین مقادیر شاخص های اکولوژیکی (نسبت معادل سطح زیر کشت و زمان، نسبت معادل سطح برداشت و کارایی استفاده از زمین) و شاخص های اقتصادی (مجموع ارزش نسبی، سودمندی کشت، سودمندی اقتصادی کشت مخلوط و شاخص بهره وری سیستم) به تیمارهای کشت مخلوط 1:2 و 2:1 با کاربرد قارچ مایکوریزا مربوط بود.